
برتری در کارِ خلقت نیست . آنچه هست تصورات آدم از گونه ی هستی ست .
نیک و بدی نیست
**
می گویم آخرِ آدم
می گویی خس وُ خاشاک/
می گویم بالای دوست /
می گویی سنگ ونیمه ای در خاک/
:
- مرده شور ریختتو ببره
بوسه هامو پس بده - .
می گویم شاعر/
می گویی سلام/
می گویی فصل /
می گویم وقتِ همیشه /
می گویی تمام/
کات
***
در یک از منزل ها که نشانی ممنوع بر پیشانی داشت داخل شدم .
چند سالک به نشستن واجب بودند . همچون یاران صدایشان کردم
آنقدر خسته بودند که از نام هم نمی گفتند . ..آن منزل برشدم . تا چند خانه آن سوتر بسیار آتشِ افتاده بود .تنها بودم . در خویش و هیچ در میانه نبود
)
از کتابِ یارِ دبستانی"
No comments:
Post a Comment